من،دل،سپرده بودم!

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

من،دل،سپرده بودم!

 
چشمانت را به من بخشیده اند ،

در سرسپردگی ایّام ...

 

لحظه هایم سیاه پوشیدند ،

در عزایِ نبود ِ نگاهت ...

کسی که نگاهش معنای زندگی ِ من بود ،

 

 نآرنجی ترین کلمه ی ِ فرهنگستان ِ مهلا بی اعتنآ ، رفت ...

انگشتانم یارای همراهی ندارند ...

 

 دنیا منتظر یه انتقام سخت باش ...

لزومی نداره چون من دلگیرم از روزگار شما اینجا رو ، اینجوری تحمل کنین .

مرسی از همتون بچه ها :صدف، فهیمه، کیمیا، ملیکا، فاطمه، زهرا، مهرانه، مریم و ...

امیدوارم شری لحظه هخوشی تون ، باشم *:)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:سنجاق شده به : درد نوشت *:/, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |